آدرینا احمدیآدرینا احمدی، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 10 روز سن داره

آدرینا عشق مامان آرزو و بابا مازیار

بای بای می می

  سلام گرم تیر ماهی من به دختر تابستونی خودم اومدم فقط برات بنویسم که امروز3تیر92 که از خواب بیدار شدم زد به سرم از پستونک بگیرمت.آخه دکتر گفت قبل 2 سالگی بگیرش.سریع می می تو به عصاره مرزه که خیلی تلخه آغشته کردم.و وقتی خواستی دادم بهت.واییییییییییییییییی   یهو پرتش کردی بیرون و آب دهنتم تف کردییییی   ییی. بار دوم زدی زیر گریه.   بهت گفتیم میشکا که بچه بدیه می میتو تلخ کرده.ظهر با گریه خوابیدی.یخورده من راه میبوردمت یخورده بابایی تا خوابت برد.اما خیلی کوتاه.تا شب به همه میگفتی میشکا میمی تلخ کرده. شب هم بهونه گرفتی ا   ما تا میمی رو گذاشتی تو دهنت انگار تلخ نبود خوشت اومد سریع از...
7 تير 1392

رفتی از یادم

بالاخره 4 روز شد که می می نخوردی و امروز اصلا دستت هم نگرفتی و بهونشم نگرفتیییییییییییی. خدارو شکر به آرومی ترکت شد و خیلی اذیت نکردی .قربون متانتت برم. پروسه بعدی  جدا کردنه اتاقه که قبلا ناکام مونده بودم. دوستت دارم هوارتا  یدونهههههههههههههههههه باشی عسلم.
7 تير 1392

خانه امن من

پناهگاه امن خانه شانه هایت ،ستون محکمی است پناهگاه امن خانه را. دست در دستانم که میگذاری،خون گرم آرامش،در کوچه رگهایم میدود. در برابر طوفانهای بی رحم زندگی می ایستی،آنچنان که گویی هر روز از گفتگوی کوهستانها باز میایی. لبخند پدرانه ات تارهای اندوه را هم میدراند. تویی که صبوریی هایت،دلهای نا امید را سپیده دمه امید واریست. مرامنامه دریا را روح وسیعت به تحریر در می اورد.آن هنگام که ابرهای دلتنگی ،پنجره خانه را با باران میپوشاند. آسمان همواره بوسه بر پیشانی بلندت را آرزومند است.   پدرم روزتـــــــــــــــــــــــــــ مبارک   ...
4 تير 1392
1